برای تنها ستاره آسمان زندگیم...... ماه من غصه چرا؟ آسمان را بنگر که هنوز بعد صدها شب و روز مثل آن روز نخست گرم و آبی و پر از مهر به ما میخندد : یازمینی راکه دلش از سردی شب های خزان نه شکست و نگرفت : بلکه از عاطفه لبریز شدو نفسی از سر امید کشید و در آغاز بهار دشتی از یاس سپید زی پاهامان ریخت تا بگوید پر امنیت احساس خداست : ماه من غصه چرا؟ تو مرا داری و من هر شب وروز : آرزویم همه خوشبختی توست ماه من دل به غم دادن و از یاس سخنها گفتن کار آنهایی نیست که خدا را دارند : ماه من غم واندوه اگر هم روزی مثل با ران بارید : یا دل شیشه ای ات از لب پنجره عشق زمین خورد و شکست با نگا...